جدول جو
جدول جو

معنی زیان دار - جستجوی لغت در جدول جو

زیان دار
(کَ دَ / دِ)
ضررناک، (انجمن آرا)، مضر وآسیب آور، و رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میدان دار
تصویر میدان دار
کسی که یک تنه در میدان تاخت و تاز کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قپان دار
تصویر قپان دار
کسی که شغلش وزن کردن بار با قپان است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیان کار
تصویر زیان کار
کسی که از کار خود زیان ببرد، ضرر کننده، زیان برنده، زیانگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کمان دار
تصویر کمان دار
دارندۀ کمان، کسی که در تیراندازی با کمان مهارت دارد، کمان گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیان کاری
تصویر زیان کاری
زیان بردن، ضرر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میان دار
تصویر میان دار
در زورخانه، پهلوانی که میان گود قرار می گیرد و دیگران پا به پای او ورزش می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبان دان
تصویر زبان دان
کسی که غیر از زبان مادری خود زبان دیگر هم می داند، کنایه از زبان آور، سخن دان، فصیح و بلیغ، برای مثال زبان دانی آمد به صاحبدلی / که محکم فرومانده ام در گلی (سعدی۱ - ۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیال دار
تصویر عیال دار
عیالوار، مردی که زن و فرزند و نانخور بسیار داشته باشد، دارای اهل و عیال، عیالمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبانه دار
تصویر زبانه دار
دارای زبانه، آنچه دارای پره یا برآمدگی شبیه زبان باشد، شعله دار، شعله ور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیان آور
تصویر زیان آور
چیزی که سبب زیان و خسارت و آسیب شود، آنچه ضرر برساند، زیان آورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میان داری
تصویر میان داری
میان دار بودن، شاخص و رهبر بودن در میان جمعی
میان داری کردن: کنایه از در میان جمعی خود را شاخص نمودن و جلب توجه کردن، برای مثال میان نداری و دارم عجب که هر ساعت / میان مجمع خوبان کنی میان داری (حافظ - ۸۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهان دار
تصویر جهان دار
خداوند، دارندۀ جهان، نگهبان جهان، کنایه از قدرتمند، پادشاه عادل و عاقل که مملکت خود را خوب اداره کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبان دار
تصویر زبان دار
گویا، سخنگو، آنکه بتواند مطلب خود را خوب بیان کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشان دار
تصویر نشان دار
دارای نشان، دارای علامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمین دار
تصویر زمین دار
دارای زمین، صاحب زمین، مرزبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دکان دار
تصویر دکان دار
صاحب دکان، کاسبی که دکان دارد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
دارای زبان، کسی که میتواند مطلب خود را خوب ادا کند. (فرهنگ نظام). مقول. (منتهی الارب) ، مجازاً، صریح. روشن. مدلل. آشکار: شرحی زبان دار به او بنویسد. نامه ای زبان دار به او بنویس. رجوع به زبان داشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زمین دار
تصویر زمین دار
ملک دار مالک، مرزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنار دار
تصویر زنار دار
آنکه زنار بندد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبانه دار
تصویر زبانه دار
آنچه که دارای پره یا بر آمدگی شبیه زبان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قپان دار
تصویر قپان دار
آنکه مامور وزن کردن اشیا با قپان است ترازودار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه دار
تصویر گیاه دار
دارنده گیاه صاحب نبات، مرغزار علف زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیان کار
تصویر زیان کار
خسران دیده، زیانگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میان دار
تصویر میان دار
واسطه، شفیع، استاد زورخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکان دار
تصویر سکان دار
مأمور هدایت وسیله های شناور یا پرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمین دار
تصویر زمین دار
مالک، مرزبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیان آور
تصویر زیان آور
مضر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زبان داری
تصویر زبان داری
اکبان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکان دار
تصویر تکان دار
Jerkily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دکان دار
تصویر دکان دار
Shopkeeper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زیان آور
تصویر زیان آور
Pernicious, Detrimentally, Harmful, Noxious, Prejudicial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سر و زبان دار
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تکان دار
تصویر تکان دار
прерывисто
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دکان دار
تصویر دکان دار
владелец магазина
دیکشنری فارسی به روسی